حافظه من

در اینجا به آنچه که فکر میکنم، از آنچه که میخوانم و همچنین تجربیاتم مینویسم.

حافظه من

در اینجا به آنچه که فکر میکنم، از آنچه که میخوانم و همچنین تجربیاتم مینویسم.

الله بهترین بهترین هاست که از آن بهتر نیست. الله رحمن الرحیم است، راه گشاست و راه حل بسیار دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

 


مدرسه 1

 

دیر به فکر تدریس افتادم و در واقعیت خودم رو در حد تدریس نمی دانستم. از این خود باوری و دیگر احمق پندای طورا که میگن. از دوستان هم که سوال کرده بودم گفته بودن از فکرش بیا بیرون چون دیر اقدام کردی و از سال قبلش معلماهاشون رو بستن. 
اواخر شهریور بود که هول هولی رفتم مدرسه ی علامه حلی و با پسر آقای رسول زاده برای تدریس سواد رسانه ای صحبت کردم. ایشان هم یک نگاهی آرامی که صندلی و زمین و اطراف انداخت و دستی لای ریش های کوتاهشون بردند و گفتند: «مطالعات اجتماعی می تونید تدریس کنید؟». منم که تجربه ی هیچ تدریسی رو نداشتم همین رو غنیمت شمردم و گفتم بله بله که میتوانم تدریس کنم، یکی از علایقم تاریخ است و کلی تاریخ خوانده ام و مباحث اجتماعی هم که سطح پایین تر مطالب فرهنگی و جامعه شناسی است که ما خوانده ایم، اینا که چیزی نیست. ایشان قبول نمودند و ما بدون امضای هیچ قرار دادی، قرار بر تدریس گذاشتیم.

شب تدریس کلی درس های هفتم، هشتم و نهم را زیر و رو کردم و دیدم چیزی ندارد که! خودم هم چندتا مطلب از قبل و بعد و تکمله مباحث آماده کردم و رفتم سر کلاس.

شروع کردم برای هرکلاس مطالب را توضیح دادن. این بندگان خدا فقط شده بودند چشم و صداشون در نمی آمد. با خودم میگفتم عجب تدریسی عجب دانش آموزانی. اگر معلم پر سر کلاس حاضر شود دانش آموز هم قدر می داند و شری نمیکند و استفاده می برد. 

جلسه ی بعد که اندکی یخ دانش آموزان باز شد بالاتفاق گفتند: آقا ما از جلسه ی گذشته چیزی نفهمیدیم. آنجا دوزاری ما افتاد که اینا از بس که نمی فهمیدن ساکت بودند و ما چه مهمل گویی کرده ایم...
[ادامه دارد]
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۰ ، ۱۵:۱۶
محمد امین گلستان فرد

عرض سلام و ادب خدمت شما بازدید کنندگان عزیز

یک متنی نوشتم در نقد فیلم بازی مرکب، که باذکر منبعی که منتشر شده است اینجا بارگذاری میکنم.
مجله فرهنگی، علمی، هنری مجال 
آدرس اینستاگرامی: majal.mag

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بازی مرکب سریال کره‌ای است که این روزها دومینو وار میان مردم مشهورتر می‌شود و بینندگان بیشتری را به خود فرا می‌خواند. در این مقاله کوتاه قصددارم از نظر محتوایی این فیلم را نقد کنم و نظر خودم را برایتان بیان کنم.

فیلم بازی مرکب متعلق به کره جنوبی؛ یکی از غول‌های سرمایه‌داری شرق است.  درنظام سرمایه داری جامعه تقسیم به یک بخش کوچک سرمایه‌دار و یک بخش بزرگ کارگر؛کارمند و کسب و کارهای خرد می‌شود. در جهان سرمایه‌داری ارزش‌های انسانی به مادیات تقلیل داده می‌شود و اساسا می‌توان گفت به گونه‌ای انسانیت و حریت انسان ذبح می‌شود. به دلیل آنکه انسان‌ها خواسته یا ناخواسته تحت فشار شدید اقتصادی واقع می‌شوند وباید به سختی کارکنند وگرنه در تامین نیازهای ضروری دچار مشکل می‌شوند و یا باید به حداقل‌ها کفایت کنند. اقشار کم درآمد یا تمام زندگی‌شان کار می‌شود یا کار و ساختن با محرومیت‌ها. این شدت از کار و محرومیت، توان پرداختن به مباحث انسانی و رشد فضایل و کرامات حقیقی مطابق با فطرت را از جامعه می‌گیرد.

در بهترین حالت می‌توان فیلم بازی مرکب را یک اعتراض علیه نظام سرمایه‌داری خواند. استخراج نکته‌ای آموزنده یا راه‌حلی برای برون رفتن از ظلم نظام سرمایه‌داری از این فیلم به سختی ممکن است.

بنظر می‌رسد فیلم می‌خواسته است زندگی در جامعه سرمایه‌داری را به بازی‌مرکب تشبیه کند. این فیلم به روشنی و با خشونت بالا این چنین نشان می‌دهد که انسان‌ها هنگامی که در برآورده ساختن نیازهای مادی و حیاتی خود در مضیقه واقع می‌شوند؛ با غرایز خود رفتار می‌کنند و می‌توانند درنده‌خو و حیوان صفت شوند. در بیان این نکته همه‌ی نقش‌های جامعه را نشان می‌دهد؛ فرقی نمی‌کند طرف کارگر باشد یا تحصیل کرده، پیر باشد یا جوان، زن باشد یا مرد، همه به فکر زنده ماندن و برآورده ساختن نیازهای حیاتی و اساسی خود هستند. اما این افراد معمولی (شهروند) تنها می‌توانند به خودشان آسیب بزنند و توان و امکان آسیب زدن به سرمایه‌داران و نظام حفاظتی آنان را ندارند.

ثروتمندان و مسببان این بازی که نماد سرمایه‌داران حاکم برجامعه هستند؛ تحت قانون و قدرت نظامی حفظ می‌شوند و کسی توان آسیب رساندن به آنان را ندارد.حتی در این بین مسئولان بازی که نمادی از نظام اداری و امنیتی جامعه هستند دچار فساد شده‌اند و کالاهای موجود در بازی مرکب (اعضای بدن مردگان) را قاچاق می‌کنند.

فیلم یک بن بست، خفقان و ناتوانی را برای اصلاح نظام سرمایه‌داری و درنده‌خویی افراد این جامعه و کم رنگ شدن فضایل اخلایقی ترسیم می‌کند.

مطالبی که بیان شد تنها مربوط به فصل اول فیلم بازی مرکب است، زیرا گفته می‌شود فصل دومی هم دارد. اما تا اینجا لازم به ذکر است که نظام سرمایه‌داری بطور مداوم در حال آرزو و حسرت فروشی به مردم است و مردمی که تحت تاثیر واقع شده‌اند مداوم درحال دویدن به دنبال آرزوها و نیازهای کاذب پایان نیافتنی هستند. از طرف دیگر مقروض سازی مردم توسط بانک‌ها قدم دوم نظام سرمایه‌داری برای برده‌ سازی و برده‌داری نوین است. در این بین افرادی هستند که با چشمان حسرت‌بار و نیازهای بی‌پایان وام‌های سنگین گرفته‌اند و با بدبیاری و البته دوراندیش نبودن؛ درآمدی که رویش حساب کرده‌اند را از دست می‌دهند و همه‌ی داشته‌ها و نداشته‌هایشان توسط بانک‌ها گرفته می‌شود. همانطور که در فیلم مشاهده شد فرد نقش یک فیلم و همچنان آن فرد تحصیل کرده، هر دو بدهی بزرگ بانکی داشتند.

از نظر این جانب انسان‌های قانع با زندگی آرام و ساده خودشان؛ آرامش و خوشبختی را تجربه می‌کنند و هر روز؛ سر و صداها و تبلیغات زندگی لاکچری را مسخره می‌کنند و حریت و آزادگی خودشان را جشن می‌گیرند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۰ ، ۱۵:۰۴
محمد امین گلستان فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

3ماه از آخرین متنی که در این اینجا مینویسم میگذرد و تقریبا یکی از سخت ترین اوقاتی بود که در زندگی میگذراندم. با مشکلی جدید بخاطر مسئله ای نچندان جدید مواجه شدم؛ و مرا چندماهی از زندگی حرفه ای ام دور کرد.

ناراحت نیستم؛ چون باعث شد قدر آن سبک زندگی را بیشتر بدانم و بسجنم آنگونه زیستن چه برمن می افزود و اینگونه زیستن چه از من می کاهد. 

از نظر اندیشه ای و انسجام فکری به محاق رفته ام. از نظر زیست متعارف؛ اهلی شده ام. 

لذت آرام بودن؛ زمان زیاد خوابیدن؛ وقت را به بطالت گذراندن؛ فعالیت در بازارهای مالی را میچشم.

لذت خواندن و فهمیدن و آگاه به روز بودن و غافل گیر نشدن در مسائل مهم از نظر خودم را از دست داده ام. لذت احساس دانشجوی فعال و بامطالعه را از دست داده ام. لذت کار علمی و نوشتن علمی را از دست داده ام. 

 

البته خاکی تر شده ام و نگاه عاقل اندرسفیه به دیگران  که نمیدانستن را از دست داده ام. الحمدالله. 

 

در کل هم اکنون که مینویسم؛ بسیار بسیار با 3 ماه پیش متفاوت شده ام. 

هم اکنون دیگر سری پر درد ندارم، هم اکنون از اینکه هستم، نفس میکشم، میتوانم مزه غذاها را بچشم لذت میبرم. من هستم الحمدلله. حب اهل البیت دارم الحمدلله. 

کلا بادم خالی شد و فهمیدم چقدر ضعیف و شکننده هستم، نه تنها من، بلکه همه ی انسان ها. ولی من فهمیدم چه راحت همه چیز میتواند از دست برود. چه راحت امکانش هست دیگر فرصت فعالیت و زیستن نداشته باشم. چه راحت امکانش هست که نباشم.......

 

#الحمدلله

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۷:۱۳
محمد امین گلستان فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اهمیت کلمه و ایده

 

با گذشتن از فرم به محتوا می‌رسیم، البته این گذار مربوط به رشد شخصیتی و فرهنگی بنده می‌باشد. وگرنه از ابتدا محتوا بوده و سپس فرم مشخص می‌شده است. در نوجوانی گمان می‌کردم مشکل تولیدات رسانه‌ای جبه‌ی انقلاب و مذهبی‌ها در فرم است، یعنی نداشتن جذابیت‌های ظاهری، مانند شکل و رنگ و تقریب به واقعیت و هیجان و غافلگیری و از این قبیل مسائل که که هرچقدر گروه سازنده متبحرتر باشد کارش بهتر در می‌آید.

اما پس ورود به دانشگاه امام صادق و تحصیل در رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات به این نتیجه رسیدم که مسئله اصلی نداشتن متن‌قوی برای تولیدات رسانه‌ای است. در انواع زمینه‌ها متون جبه‌ی انقلاب و مذهبی دارای جلاء‌هایی است که مخاطب را اقناع و ارضاء نمی‌کند. قالب‌های اخبار، داستان، کلاس‌ها سخنرانی‌ها، فیلم و کارتون و حتی جمع‌ها و جوهای بچه مذهبی‌ها بعضا البته.

به این نتیجه رسیده‌ام که خلاء و تهی بودن مطالب و ناراضی باقی گذاشتن مخاطب به علت پرداختن بیش از اندازه به ظاهر و غفلت از باطن و لب کلام است -با رعایت ظاهر دین و شریعت و قالب‌های ایدئولیژیک هیچ مسئله‌ای که ندارم؛ بشدت هم قائل بر رعایت شدنشان هستم- اما اگر ما انرژی و سرمایه‌ای داریم نباید همه‌ی آن‌را صرف ظاهر کنیم و باید به باطن و اندیشه و لب کلام هم پرداخت.

امروزه در رسانه‌ها اخبار و اطلاعات را به شیوه‌ای پیشرفته‌تری سانسور می‌کنند، آنان از انتشار خبری در اصل منبع جلوگیری نمی‌کنند اما از ضریب دادن به آن پرهیز کرده و اخبار مدنظر خودشان را با شدت و سرعت و وسعت بیشتری پخش می‌کنند. اینگونه اخبار ضعیف‌تر اصلا در جهان سریع و شلوغ امروزی دیده نمی‌شود و اگر دیده شود جریان ساز نمی‌شود.

              گفته می‌شود با بیان ایده‌ها و اندیشه‌ها، مخاطبان ذهنشان درگیر شده و حول آن مطالب اندیشه می‌کنند، یعنی با مطرح ساختن ایده‌ها شما می‌توانید تعیین کنید که مخاطب حول چه مطالبی اندیشه کند و با استمرار این استراتژی شما تعیین می‌کنید مخاطب چه نتیجه‌ای بگیرد.

              می‌توان این نتیجه را گرفت که آزادی –آرمان مدرنیته- بیش از پیش به محاق رفته است. انسان به امری که برایشان طراحی و پخش شده است توجه می‌کنند، درگیر آن می‌شوند در نتیجه دیگر ذهن آزادی نخواهند داشت، و کسی که ذهن و اندیشه‌اش در دست دیگران باشد، چه بهره‌ای از آزادی دارد!

سطور بالا جهان تیره رسانه‌های وابسته به قدرت و سرمایه داری را توصیف می‌کند که به نکته‌ی کلیدی آن حقیقتی انکار ناپذیر است.کلمه و ایده، محور اصلی متن بالا بود. همیشه این کلمات و ایده‌ها بوده‌اند که نقش موثر و تعیین کننده‌ای در زندگی اجتماعی ما انسان‌ها داشته‌اند. ما از تعامل با یکدیگر کلمات را معنا می‌کنیم، ایده‌ها، اندیشه‌ها و آرزوها را شکل می‌دهیم. ما خوب و بعد را تعریف می‌کنیم، کارهای خوب و بد، متعالی و پست، خوشی و ناخوشی را تعریف می‌کنیم و راهی برای رسیدن به خوبی‌ها و خوشی‌ها و تعالی ترسیم می‌کنیم و تلاش می‌کنیم از بدی‌ها و ناخوشی‌ها و پستی‌ها بپرهیزیم.

اینجا کلمات و ایده‌ها و به طبع آن تکنیک‌های اقناع و استدلال‌ها نقش مهمی دارند در به کرسی نشاندن حرفشان. انسان‌ها حول کلمات و ایده‌ها زندگیشان را تعریف می‌کنند، می‌چینند و عمل می‌کنند.

 

پشتوانه‌های نظری این متن:اندیشه‌های پارسونز (مکتب کارکردگرایی ساختاری) و مکتب تعامل گرایی نمادین است.

 

محمد امین گلستان فرد

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۴۰
محمد امین گلستان فرد

این متن ابتدا در سایت icdt (مجمع ایرانیان دفاع از حقیقت) منتشر شده است.

 

مقدمه

شمار قابل توجهی از پژوهش‌گران ایرانی چون احمداشرف، احمد سیف، فرهاد نعمانی، همایون کاتوزیان، عباس ولی، هوشنگ ماهرویان، سریع القلم، نراقی، رضاقلی، حسن قاضی مرادی و دیگران به تشریح ویژگی‌های جامعه‌ی ایرانی و نیز مسئله استبداد و ساختار سیاسی و اقتصاد و نظام قبیلگی و تاثیرات آن بر جامعه استبداد زده ایرانی پرداخته‌اند. این دیدگاه معتقد است که ساختار استبداد تاریخی در ایران تاثیر مستقیمی در جامعه ایرانی دارد و به بازتولید استبداد ایرانی، اقتدارگرایی ایرانی، خودمحوری کمک می‌کند که از عوامل صنعتی نشدن ایران و عقب افتادگی از مسائل غرب نیز می‌باشند ‏(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 208).

بخش قابل توجهی از آثار مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران ضمن پذیرش نظریه استبداد شرقی، استبداد را ویژگی جامعه‌ی ایرانی خوانده‌اند و معتقدند در طول تاریخ ایران همواره سایه‌ی استبداد در همه‌ی حوزه‌های اجتماعی جامعه‌ی ایرانی گسترده بوده است. این گفتمان را که می‌توان گفتمان استبداد زدگی یاد کرد؛ معتقد است، استبداد مطلقه و قدرت خودکامه در جامعه‌ی ایرانی مانع شکل‌گیری نهاد‌های مدنی و صنفی شده است  که این موجب عدم پویایی جامعه گردیده است. ‏(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 207)

بنظر می‌رسد گفتمان استبداد زدگی، واقعیت‌ها و تجربه‌های تاریخی جامعه‌ی ایرانی را نادیده گرفته و تنها با تکیه به فراروایت به بررسی جامعه ایرانی و ارائه نظریه‌های عام و کلیت انگارانه تاریخی پرداخته‌ است. ‏(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 209)

متفکران و دسته‌بندی جوامع آسیایی در ملت‌های استبدادی

فراروایت استبداد شرقی توسط متفکران حوزه علوم سیاسی ساخته شده است. آنان در تقسیم بندی جهان و سامان سیاسی و اجتماعی ملل، جوامع آسیایی را حائز ویژگی خاص “قدرت استبدادی” خوانده‌اند. منتسکیو در آثار خود مفهوم استبداد جوامع شرقی را پایه‌گذاری کرد. وی استبداد شرقی را منتج از دو عامل طبیعی یعنی دشت‌های وسیع و عدم اعتدال آب و هوایی می‌داند ‏(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 209).

سپس مارکس و انگلس با نگرش ماتریالیسم تاریخی به شرق توجه کردند و به نظر انگلس علت نبود مالکیت خصوصی در شرق آب و هوای و طبیعت خاک و بافت صحرایی و کم آب منطقه است که باعث شده است آبیاری مصنوعی در این مناطق شرط اول کشاورزی و به نوعی شرط اول قدرت باشد ‏(آبراهامیان، 1387، ص 7).

ویتفوگل با وام داری از مباحث مارکس و انگلس مباحث «دولت‌های آبی» را مطرح می‌کند. ویتفوگل در نظریه دولت‌های آبی معتقد است که حکومت بعلت اختیاری که در نظارت و سلطه بر امور حیاتی جامعه دارد قادر به کسب “قدرت مطلقه” است و نیرویی برتر از جامعه می‌شود ‏(آبراهامیان، 1387، ص 11).

رشته قنات در مناطق کم آب ایران

رویکردهای نظری درباب استبداد ایرانی

در تحلیل تاریخ ایران برخی با استفاده از نظریه استبداد شرقی منتسکیو و ویتفوگل و برخی با استفاده از نظریه شیوه‌ی تولید آسیایی مارکس، به تحلیل تحولات سیاسی ایران به منزله یک ساحت شرقی پرداخته‌اند(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 211).

کم آبی جغرافیای ایران مهمترین عنصری است که برای پیدایش نوع خاص استبداد آسیایی یا شرقی بدان استناد می‌شود. احمد اشرف با تحلیل ویتفوگلی تاکید برنقش آب در ساختار دولت‌های ایرانی دارد. از دیگر اندیشمندان گفتمان استبداد زدگی کاتوزیان است که بیان می‌کند شاهان مطلقه صاحب همه چیز از جمله جان و مال مردم یا رعایا بوده‌اند و هیچ قانون نوشته یا نانوشته‌ای برای محدود کردنشان وجود نداشته است. برخی دیگر از اندیشمندان با تکیه بر عوامل تاریخی، محیطی و طبیعی به توضیح استبداد ایرانی و تاثیر آن بر جامعه‌ی ایرانی و عدم شکوفایی استعدادها و توانایی‌های فردی و کاهش روحیه‌ی مشارکتی و  جمع‌گرایی ایرانیان پرداخته‌اند. «استبداد» فصل مشترک تمام این نظریه‌ها است و اندیشمندان این حوزه آن را عنصری جدایی ناپذیر از فرهنگ و جامعه ایرانی می‌دانند ‏(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 212).

تاریخ فرهنگ و جامعه‌ی ایران با نظریه استبداد شرقی مخالفت می‌کند

پس از بررسی و مرور گفتمان استبداد شرقی و نظریات اندیشمندان آن ناظر به شرق و ایران در این بخش با استناد بر منابع تاریخی و اسنادی و همچنین اثر “فرهنگ یاری‌گری” دکتر مرتضی فرهادی ماحصل 25 سال مشاهده و زندگی و تعامل ایشان در میان عشایر و روستاییان نشان داده خواهد شد که فرهنگ و جامعه ایرانی استبدادی و استبداد زده نیست.

شواهد تاریخی نشان می‌دهد که نهاد‌های واسطه‌ای و صنفی در ایران دارای هویت نسبتا مستقل و بدون پیوستگی عمیق با نظام‌های سیاسی بوده‌اند. راجر سیوری انگلیسی پرفسور دانشگاه تورنتو متخصص ایران شناسی، از گروه‌های فتوت بعنوان نهاد‌های محلی دموکراتیک در جامعه ایرانی نام می‌برد. گروه‌های فتوت را صنف‌های تجار، صنعت‌گران و تشکیلات اجتماعی-مذهبی تشکیل می‌دادند. آیین فتوت در تاریخ ایرانیان دارای ابعاد اجتماعی بوده و آثار حضور آن در زندگی روزمره مردم ملموس بوده است. ‏(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 213 و 214)

استقلال نسبی بازار از دیگر دلایل رد نظریه استبداد شرقی برای ایران است. بازاریان سازوکار جمعی و مستقل از دولت تشکیل داده  و با برگزیدن فرد یا افرادی امور بازار را مدیریت می‌کردند. امور بازاریان با مشارکت خودشان و نظام مشارکتی مستقل شان رتق و فتق می‌شده است.  دوگوبینو، پولاک و اوژن اوبن بر استقلال بازار از حکومت و نظام مشارکتی‌شان اشاره کرده‌اند.

پولاک: صاحبان پیشه‌ای معین یک بازار یا راسته را به خود تخصیص می‌دهند که به نام آن‌ها نامیده می‌شود،مثل بازار کفاشان… آزادی کامل کسب وجود دارد و هیچ اجبار صنفی در کر نیست مع هذا استادان هر پیشه‌ای رئیسی برای خود برمی‌گزینند که موسوم است به «باشی» که وی حافظ منافع عمومی آن صنف است ‏(پولاک 1368، به نقل از نامدار و نظری مقدم، 1397).

نهاد کلانتر و نقش واسطه‌ی آن بین مردم و حکومت از دیگر شواهد رد نظریه استبداد شرقی می‌باشد. کمپفر آلمانی نهاد کلانتر عصر صفوی را چنین توصیف کرده است:

کلانتر کارهای شهرداری را برعهده دارد و به مشکلات کار مردم شهر رسیدگی می‌کند و دفاع از حقوق آنان را دربرابر حاکم به عهده دارد و مثلا در محاکم یا هنگامی که تحمیل زیاد به اهالی بشود او اقدام می‌کند. او می‌کوشد که زحمات و کارهای مشکل به صورت یک نواخت بین همه‌ی مالیات دهندگان تقسیم شود و به بعضی‌ها اجحاف نشود. از آن گذشته کلانتر می‌کوشد که عوارض و مالیات‌ها را وصول کند‏(کمپفر 1363، به نقل از نامدار و نظری مقدم، 1397).

شواهد نشان می‌دهد نهادهای میانی مانع تحمیل فشار زیادی برمردم از جانب حکومت می‌شده‌اند.

در برخی از ادوار حکومت چاره‌ای جز استفاده از آراء نخبگان و اصناف و بازاریان و علما نداشته‌است و نمی‌توانسته است همه‌ی خواسته‌های خودش را به جامعه تحمیل کند.

شواهد بسیاری وجود دارد که قدرت روحانیون را در ایران بیش‌تر از شاهان می‌دانند. بطور نمونه؛ بنجامین در باب جایگاه حاج ملاعلی کنی در دروه ناصرالدین شاه قاجار می‌نویسد: «یک اشاره از طرف او کافی است که شاه را از تخت سلطنت به زیر آورد و هر فرمان و دستوری که درباره خارجیان و غیر مسلمانان ایران صادر کند فورا از طرف مردم اجرا می‌گردد» ‏(بنجامین 1363 به نقل از نامدار و نظری مقدم، 1397). شواهد تاریخی دیگر چون نهضت تنباکو در دوره قاجار ایران و فتاوی علما و مجتهدین در جریان جنگ ایران و روسیه، بیان‌گر قدرت روحانیت در جامعه ایرانی است.

سنت بست نشینی که ریشه در مذهب شیعی و حاکی بر محدویت قدرت شاه و نظام سیاسی در جامعه ایرانی است. افرادی که در حرم قم یا عبدالعظیم متحصن می‌شده‌اند از هرنوع تعرضی معصون بوده‌اند و هروقت از بست خارج شوند ماموران می‌توانند او را دست‌گیر کنند. این سنت نشان‌ می‌دهد که شاه در ایران قدرت مطلق و فعال مایشاء نبوده است و مذهب به نحوی اختیارات او را محدود می‌کرده است. از سنت‌های عزادای در ایام محرم این بوده است که عزاداران در حین یا پایان عزاداری از نهاد قدرت تقاضای آزادی زندانیان را می‌کرده‌اند و حاکمان با توجه به تقدس و اهمیت ماه عزا یا اصرار مردم در برابر خواست مردم تسلیم این خواسته عمومی می‌شده‌اند. این شواهد حکایت‌گر نقش تعیین کننده و مرکزی دین در فرهنگ ایرانیان دارد ‏(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 219).

از دیگر دلایل برای اثبات عدم پیوستگی نهاد سیاست و جامعه و عدم تمرکزگرایی، استقلال گروه‌ها و طبقات اجتماعی در طول تاریخ ایران می‌باشد. قدرت ایلات و رهبران محلی چنان است که رضاشاه برای تشکیل دولت ملت مدرن دست به تضعیف ایلات می‌زند. همچنین ویلم فلور که تاریخ قاجاریه را مورد کاوی و بررسی ‌قرار داده است معتقد است شهرهای مختلف و اقشار و نیروهای اجتماعی هم‌چون ایلات، اصناف و جوامع روستایی از میزانی خودمختاری در جامعه‌ی ایران برخوردار بوده‌اند و وجود اقوام و ایلات متعدد و پراکنده در کشور مانع شکل‌گیری قدرت متمرکز می‌شده است.

یاریگری از ویژگی‌های جامعه سنتی ایران است. یاریگری فرهنگی است که افراد کوشش‌هایشان همسو می‌شود برای دست‌یابی به هدف یا اهدافی معین که تحقق آن بصورت فردی سخت و کم‌اثر بوده، ضمن آنکه آن فعالیت بهینه نیست ‏(فرهادی، 1376، ص 2).

تجربه یک زن کار آفرین در یک روستای کوچک

از دیگر فواید فرهنگ یاری‌گری می‌توان به، گریز از تنهایی، خستگی و دلزدگی ناشی از کار فردی و یکنواخت، دستیابی به احساس امنیت حاصل از پذیرش در گروه، تحکم روابط دوستی، همسایگی، خویشاوندی و درنهایت دلپذیرکردن سختی‌ها و مشکلات زندگی، اشاره کرد)فرهادی، 1376، ص 6(. همان‌طور که از مشاهدات و مردنگاری دکتر مرتضی فرهادی برمی‌آید مردم در بین خودشان نهادی به نام یاری‌گری ایجاد کرده‌اند و امور را در بین خودشان سامان می‌دهند و چندان وابسته به امر حکومت متمرکز قدرتمندی برای رتق و فتق امور نبوده‌اند. و این نوعی تکامل و بالندگی فرهنگ و جامعه‌ سنتی ایرانی را می‌رساند و برخلاف استدلال‌های غلط استبدادزدگی مبتنی بر جامعه‌ای عقب مانده یا بیگانگی ایرانیان از روحیه‌ی همکاری جمعی است.

نتیجه گیری

دایره نفوذ وتاثیر دولت و استبداد مدرن در مقایسه با نظام‌های سیاسی پیشامدرن در ایران بسیار متفاوت است. حوزه‌ی تاثیرگذاری دولت مدرن بسیار وسیع است. به گونه‌ای که حتی گاه خصوصی ترین حوزه‌های حیات اجتماعی را نیز تحت الشعاع خویش قرار می دهد. اما دایره‌ی نفوذ نظام‌های سیاسی پیشامدرن در ایران بسیار محدود بوده است. به طور مثال نهاد آموزش و نهاد اقتصاد در ایران کاملا مستقل از دولت بوده است. بنابراین می‌توان انتظار داشت در ایران مسیر جامعه و مسیر نظام‌های سیاسی یکی نبوده باشد. برپایه‌ی اسناد و شواهد تاریخی می‌توان گفت در گذشته هرچقدر حکومت‌ها استبدادی بوده‌اند قادر نبوده‌اند در همه‌ی شئون اجتماعی و فردی دخالت کنند و تاثیر گذار باشند‏ (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 225).

نظریاتی تحت گفتمان استبدادزدگی وجود دارد که علل عقب ماندگی جوامع شرقی و بطبع ایران را از جوامع غربی، روح و کنه استبداد در این جوامع و فرهنگشان می‌داند. اما این نظرات بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت و اسناد تاریخی باشد متکی بر فراروایت استبدادزدگی و نگاهی دور به فرهنگ و جامعه‌ این منقطه بویژه ایران است. بانگاهی عملی و مردم نگارانه و همچنین بررسی اسناد تاریخی و سفرنامه‌ها و آثار ایران‌شناسان متوجه نهاد‌های قدرتمند مدنی و اجتماعی در دوران حکومت‌های شاهی در ایران می‌شویم. فرهنگ غنی، نهاد ساز و قدرتمندی چون یاری‌گری، گروه‌های فتوت، نهاد مذهبی و روحانیت و همچنین استقلال و قدرت ایلات و رهبران محلی نشان‌دهندی پویایی اجتماعی، همکاری و تعاون و همچنین مقاومت و ایجاد محدودیت برای قدرت مرکزی است که بیان‌کننده‌ی عدم سلطه مطلق حکومت‌های استبدادی در ایران است.


‏آبراهامیان، یرواند. (1387). استبداد شرقی: بررسی ایران عهد قاجار. پردیس دانش و شیرازه. ۱ – ۵۵.

‏فرهادی، مرتضی. (1376). فرهنگ یاریگری در ایران (در آمدی به مردم شناسی و جامعه شناسی و جامعه شناسی تعاون). تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

‏نامدار، مظفر، و نظری مقدم، جواد. (1397). اعتبار سنجی نظریه ی «استبداد شرقی» در فهم تحولات اجتماعی ایران. ۱۸(۱۲)، ۲۰۷ – ۲۳۰.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۳:۴۵
محمد امین گلستان فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چندسالی هست که برایم مثل روز مشخص است که در کاری که مبهم است نباید وارد شد. کسی که حرف مبهم و وعده ی مبهم، هدف مبهم، کار مبهم میخواد شروع کنه و همراه شدن با همچین افرادی در انتها چیزی جز بازیچه شدن، زیر دست بودن، متضرر شدن برایتان ندارد. اگر میخواهید در کاری ورود کنید یا خودتان باید اون کسی باشه فضا رو بصورت عقلانی با داده و آمار حداقل مقدماتش رو بررسی و تحلیل کرده یا باید طرف مقابل رو حسابی سوال پیچ کنید و از زیر و روی کار سر در بیاورید. در غیر این صورت پروژه شما با شکست مواجه می شود.

چندی پیش یک دوست که دیگر بسختی میتوانم به او بگویم دوست و در بهترین حالت دوستی من و او دوستی با خاله خرسه هست، با من تماس گرفت و سوالی داشت سپس گفت تو سوالی نداری از من، گفتم نه، اصرار کرد و داستانی از خودش برای بنده تعریف کرد. 

ماهم دنبال فرصتی بودیم که به ظاهر در این داستان ایشون در آن فرصت قرار داشت، خلاصه فرصت شغلی به ظاهر برای ما فراهم شده بود باید میرفتیم مصاحبه که بعد از هزینه زمان و پول و طی مسافت کاشان تهران و اولین مواجه ام با ایشان متوجه شدم داستان بو میدهد. 

خلاصه حسابی اسیر و ابیر این گروه های هرمی شده بودم، پس از کلی این طرف و اون طرف رفتن، حدود 3 تا 4 ساعت تیلیت کردن مغز ما، مجبور شدم با هاشون دعوا کنم. نه اینکه منطق نداشته باشم که اگه داشتم اینهمه راه نمی فتم تهران! نه، بلکه بخاطر اینکه حرف حساب حالیشون نبود و من توی این 1 ساعت آخر میگفتم هرچی میخواد باشه کارتون، من نیازی به کارتون ندارم.

طرف میگفت باشه، چون اطلاعی از کار ما نداری نمی خوای قبول کنی، بذار برات تعریف کنم ماجرا از چه قرار هست بعدش تصمیم بگیر، حالا آقا چقدر زمان میخواست برای پرزنت کارش؟ 5 روز. 5 روز ارسطو رو هم یکجا گیر بیاری مغزش رو تیلیت کنی، آخرش افسار میندازه دور گردنش و میگه سوار شو!

هیچی دیگه، طرف میگفت تو حالیت نیست، من میخوام خوش بختت کنم، منم میگفت به توچه برو میخوام برم استراحت کنم. از او اصرار از ما انکار تا اینکه وسط خیابون اسنپ همیشه در صحنه را گرفتیم و رفتیم سمت خوابگاه. خلاصه از دست فیزیکیشون راحت شدم، اما یخرده دیگه مونده تا از دست پیام هاشون راحت بشم. 

اللهم سَلِّم و تَمِّم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۰۹:۰۳
محمد امین گلستان فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

"آدم اگر در اجتماع نباشد میپوسد. ما که کارمون با کتاب و لپ تاپ هست و میتونیم درس و مرس هامون رو در خونه بخونیم و پژوهش هامون رو همونجا انجام بدیم و چندتا وبینار هم از پشت اسکای روم شرکت کنیم، بعد از یک مدت دچار افسردگی میشویم، احساس پوچی و بی ارزشی و تنهایی میکنیم".

کتابخانه ها بسته است، روضه ها تعطیل است، از دانشگاه تبعیدیم، گویا زیست بوم ما را شخم زده اند و چیزی برایمان نگذاشته اند.

از فردا تا بعد امتحانات ان شالله قصد دارم بدنبال دوستان فرهیخته ام بروم و برنامه هایی حول مباحث علوم انسانی، مخصوصا تاریخ تعریف کنیم و ان شالله که جمعی شکل بگیرد.

سه چهارتا دیدار هم با دوستانی که خیلی وقت هست ندیدمشان تازه کنم، آقای محسن صفایی فر عزیز، آقای محمد مهدی نعیمی ، آقا سعید رجب زاده و دوست عزیزم مهدی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۴
محمد امین گلستان فرد

و در کتاب کافى به سند خود از ابان بن تغلب روایت کرده که گفت: از امام صادق (ع) شنیدم مىفرمود: زنهار، از آرزوى (دور و دراز) بپرهیزید، که خرمى زندگى شما را مىبرد، و دیگر هیچ یک از نعمتهایى که به شما دادهاند در نظرتان خرم و قانع کننده نمىشود، همین آرزوها باعث مىشود آنچه موهبت و عطا که خداى عز و جل به شما ارزانى داشته در نظرتان کوچک و بىارزش شود، و چون آنچه دارید ناچیز و بىارزش شد، و آنچه ندارید و آرزویش را مىپرورانید به دست نمىآورید سراسر عمرتان به حسرت مىگذرد[1].

______________________________

(1) تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 242 به نقل از کافى.

 

[1] تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 242 به نقل از کافى.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۰۰
محمد امین گلستان فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روز گذشته یعنی در 27خرداد 1400، یک روز قبل از انتخابات، اقای جلیلی از انتخابات انصراف دادند. ستاد ایشان تصویر زیر را منتشر کرد که نقد و حواشی نقدم را در این نوشته بیان میکنم.

همانطور که این تصویر را می بینید میتوانید آن را یک نشانه شناسی ابتدایی بکنید. عکس دکتر جلیلی در حال قنوت با ماسک که یک فیلتر قرمز رنگ نیز دارد و جمله ای با چنین کیفیتی که قابل مشاهده است بعلاوه لینک پیج ایشان. 

ستاد ایشان این عکس را بخاطر انصراف ایشان منتشر کرده بود و بنده با دانستن این موضوع این عکس را دیدم. با خواندن متن به یاد بخشی از دعای عهد و حدیثی افتادم. از دعای عهد یا این جمله افتادم که از خدا میخواهیم امام زمان ظهور کند و امر الهی در زمین اجرا شود و حرام های خدا که حلال شده است و حلالهای خدا که حرام شده است به جای خودشان بازگردد. و از احادیث یاد این افتادم که امر اصلاح جز امام معصوم مقدر نمیشود و ما در مقام ادعای چنین امری نیستیم و بلکه در مقام طلب هستیم و با آگاهی از این موضوع که ما ضعیف هستیم و تا توفیق و مدد الهی نباشد ما هدایت نمیشویم و توان انجام چنین اوامری را نداریم. 

در جواب به این استوری نوشتم: «چرا اقایان چیزی فراتر از توانشان ادعا میکنند؟ ادعا و عمل به این جملات جز در توان معصوم نیست.»

سپس یکی از اعضای ستاد ایشان در پیامی خیلی مودبانه توضیح داد که این جمله را ایشان باذکر منبع که نهج البلاغه بوده است در مناظره بیان کرده است.

تا اینجای کار من متوجه شدم که آقای جلیلی خیلی درست و با احتیاط عمل کرده است و این روابط عمومی ستاد ایشان هست که کار را درست انجام نداده است.

همان طور که میدانید وظیفه روابط عمومی آن است که پیامهایی را که تولید میکند در ساده ترین شکل ممکن، بالاترین میزان رسایی را داشته باشد و زمینه های ابهام و سوء برداشت به حداقل خودش بررسد.

کلمات پیوسته در محیطی که زاییده میشوند حاوی معانی هستند که با توجه به پیشنه ی خواننده یا شنونده برداشت های متفاوتی را خواهند داشت. در نتیجه افرادی که مناظره ی سوم آقای جلیلی را دیده بودند و مطالبی را که من میدانستم را نمیدانستند در مواجه با این تصویر به سوء برداشت کمتری دچار شده اند. 

بهتر بود ستاد محترم ایشان در زیر جلمه ای درون متن قید میکردند نهج البلاغه، دعای چندم. یا به شیوه های دیگری این مطلب را میرساندند که این متن در مناظره با چه فضایی گفته شده است تا چنین برداشت نشود که آقایان ادعایی میکنند که در توان انسان های معمولی نیست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۴۱
محمد امین گلستان فرد

‌‌بسم الله الرحمن الرحیم

 

«سیاست‌های فرهنگی دولت را نسبت به مسئله زنان، می‌توان در چارچوب کلی غرب‌گرایی بررسی کرد.‌ آزادی و مشارکت اجتماعی زنان از آرمان های اعلام شده‌ی بخشی از جریان روشنفکری دوره‌ی مشروطه بود و روندهای اجتماعی-اقتصادی جامعه ایران نیز به گونه‌ای شکل گرفته بود که دولت می‌توانست مسئله آزادی زنان را با رفع حجاب از زنان پیوند بزند و آن را در قالب خواست عمومی دنبال کند.» (آشنا حسام الدین، 1396: 230)

از اینکه نامزد ریاست جمهوری سال 1400 در سومین خط از پاسخش به سوال اقتصادی خبرنگار، از حجاب اجباری سخن می‌گوید نباید تعجب کرد. جریان‌های سیاسی از لپ لپ بیرون نیامده‌اند، بلکه پیشینه و عقبه‌ای دارند.

از زمان روشنفکران دوران مشروطه تنور تقلید ظاهربینانه از غرب روشن شده است و تا کی ادامه خواهد داشت الله اعلم. تفکری که می‌خواست و می‌خواهد با عوض کردن کلاه و لباس و پوشش مردم؛ تحولی در عقب ماندگی چندصدساله‌اش ایجاد کند. به قول بعضی از منتقدیم آن زمان آنچه نیاز به تغییر دارد کلاه نیست بلکه زیر کلاه است.

در اواخر حکومت صفوی ما با سیلی سخت روس از خواب غفلت بیدار شدیم و متوجه شدیم در جهانی هستیم که نسبتی با آن نداریم، آدم‌هایش جور دیگری می‌اندیشند، سیاستمدارانش جور دیگری نقشه می‌کشند و سربازان با ابزارهای دیگری می‌جنگند. از این زمان بود که به خودآمدیم و متوجه شدیم کجا ایستاده‌ایم اما از همان زمان مسئله‌ی اصلیمان شروع شد. چگونه در چنین موقعیتی باید دوام بیاوریم؟ چگونه باید همتراز دیگر کشورها شویم؟ چگونه مورد تهاجم همسایگان شمال و غرب و جنوب واقع نشویم؟ چگونه حرفی برای گفتن داشته باشیم؟ چگونه مانند دیگر ممالک پیشرفت‌های علمی، اقتصادی و به تبع آن رفاه زیستی و اجتماعی داشته باشیم؟ چگونه چگونه های فراوانی برای مطرح شده است.

جریان‌های متفاوتی وارد میدان شده‌اند و به دنبال حل مسئله و مشکل بوده‌اند. یکی از این جریان‌ها، روشنفکران هستند. روشنفکرانی که صلاح و آبادنی کشور را تنها وارد کردن تکنیک غربی، می‌دانستند. آنان متوجه نبودند که اندیشه‌ای در آنجا تغییر یافته است که ماحصلش شده است چنین و چنان. چنین دیدگاهی ظاهرگرایانه فکر می‌کرد با وارد کردن تکنولوژی، سیستم‌های اداری، آموزشی، مهندسی و ... غربی، خودش را به آن سطح از پیشرفت تمدنی برساند، فارغ از آنکه نه تنها نتیجه‌ای نخواهد گرفت بلکه هویت خودش را هم گم خواهد کرد. تبدیل خواهد شد به موجودی بی‌ریشه و بی‌هویت، بادی به هرجهت. از اینجا مانده از آنجا رانده، وابسته و به دنبال صدقه سری دیگران.

......

ما امید داریم که انقلاب اسلامی با پرورش فرهنگ مقاومت و متحد و منسجم کردن مسئولان و برچیدن فساد از دستگاه‌های کشور، شرایط را برای مردم مسلمان و شیعه کشور مساعد نماید و از فشارهای دشمنان اسلام و مسلمین بکاهد تا تمام ذکر و فکر مردم معیشت نبوده باشد و ان‌شالله بتوانند عبادت الله نمایند و خودشان را برای ظهور حضرت حجت آماده نمایند. در دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ حضرت علی بن الحسین علیه السلام بیان میکنند:

8. فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی‏ مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً

9. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک

10. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی‌یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی‌ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ

8. پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من بده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.
9. و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.
10. ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.

 

 

  1. (حسام الدین آشنا. از سیاست تا فرهنگ سیاست‌های فرهنگی دولت در ایران(1320-1304). تهران: سروش، 1396)

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۵۲
محمد امین گلستان فرد