بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت کلمه و ایده
با گذشتن از فرم به محتوا میرسیم، البته این گذار مربوط به رشد شخصیتی و فرهنگی بنده میباشد. وگرنه از ابتدا محتوا بوده و سپس فرم مشخص میشده است. در نوجوانی گمان میکردم مشکل تولیدات رسانهای جبهی انقلاب و مذهبیها در فرم است، یعنی نداشتن جذابیتهای ظاهری، مانند شکل و رنگ و تقریب به واقعیت و هیجان و غافلگیری و از این قبیل مسائل که که هرچقدر گروه سازنده متبحرتر باشد کارش بهتر در میآید.
اما پس ورود به دانشگاه امام صادق و تحصیل در رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات به این نتیجه رسیدم که مسئله اصلی نداشتن متنقوی برای تولیدات رسانهای است. در انواع زمینهها متون جبهی انقلاب و مذهبی دارای جلاءهایی است که مخاطب را اقناع و ارضاء نمیکند. قالبهای اخبار، داستان، کلاسها سخنرانیها، فیلم و کارتون و حتی جمعها و جوهای بچه مذهبیها بعضا البته.
به این نتیجه رسیدهام که خلاء و تهی بودن مطالب و ناراضی باقی گذاشتن مخاطب به علت پرداختن بیش از اندازه به ظاهر و غفلت از باطن و لب کلام است -با رعایت ظاهر دین و شریعت و قالبهای ایدئولیژیک هیچ مسئلهای که ندارم؛ بشدت هم قائل بر رعایت شدنشان هستم- اما اگر ما انرژی و سرمایهای داریم نباید همهی آنرا صرف ظاهر کنیم و باید به باطن و اندیشه و لب کلام هم پرداخت.
امروزه در رسانهها اخبار و اطلاعات را به شیوهای پیشرفتهتری سانسور میکنند، آنان از انتشار خبری در اصل منبع جلوگیری نمیکنند اما از ضریب دادن به آن پرهیز کرده و اخبار مدنظر خودشان را با شدت و سرعت و وسعت بیشتری پخش میکنند. اینگونه اخبار ضعیفتر اصلا در جهان سریع و شلوغ امروزی دیده نمیشود و اگر دیده شود جریان ساز نمیشود.
گفته میشود با بیان ایدهها و اندیشهها، مخاطبان ذهنشان درگیر شده و حول آن مطالب اندیشه میکنند، یعنی با مطرح ساختن ایدهها شما میتوانید تعیین کنید که مخاطب حول چه مطالبی اندیشه کند و با استمرار این استراتژی شما تعیین میکنید مخاطب چه نتیجهای بگیرد.
میتوان این نتیجه را گرفت که آزادی –آرمان مدرنیته- بیش از پیش به محاق رفته است. انسان به امری که برایشان طراحی و پخش شده است توجه میکنند، درگیر آن میشوند در نتیجه دیگر ذهن آزادی نخواهند داشت، و کسی که ذهن و اندیشهاش در دست دیگران باشد، چه بهرهای از آزادی دارد!
سطور بالا جهان تیره رسانههای وابسته به قدرت و سرمایه داری را توصیف میکند که به نکتهی کلیدی آن حقیقتی انکار ناپذیر است.کلمه و ایده، محور اصلی متن بالا بود. همیشه این کلمات و ایدهها بودهاند که نقش موثر و تعیین کنندهای در زندگی اجتماعی ما انسانها داشتهاند. ما از تعامل با یکدیگر کلمات را معنا میکنیم، ایدهها، اندیشهها و آرزوها را شکل میدهیم. ما خوب و بعد را تعریف میکنیم، کارهای خوب و بد، متعالی و پست، خوشی و ناخوشی را تعریف میکنیم و راهی برای رسیدن به خوبیها و خوشیها و تعالی ترسیم میکنیم و تلاش میکنیم از بدیها و ناخوشیها و پستیها بپرهیزیم.
اینجا کلمات و ایدهها و به طبع آن تکنیکهای اقناع و استدلالها نقش مهمی دارند در به کرسی نشاندن حرفشان. انسانها حول کلمات و ایدهها زندگیشان را تعریف میکنند، میچینند و عمل میکنند.
پشتوانههای نظری این متن:اندیشههای پارسونز (مکتب کارکردگرایی ساختاری) و مکتب تعامل گرایی نمادین است.
محمد امین گلستان فرد