حافظه من

در اینجا به آنچه که فکر میکنم، از آنچه که میخوانم و همچنین تجربیاتم مینویسم.

حافظه من

در اینجا به آنچه که فکر میکنم، از آنچه که میخوانم و همچنین تجربیاتم مینویسم.

الله بهترین بهترین هاست که از آن بهتر نیست. الله رحمن الرحیم است، راه گشاست و راه حل بسیار دارد.

دوست راهنمایی و شرکت هرمی

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۰۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چندسالی هست که برایم مثل روز مشخص است که در کاری که مبهم است نباید وارد شد. کسی که حرف مبهم و وعده ی مبهم، هدف مبهم، کار مبهم میخواد شروع کنه و همراه شدن با همچین افرادی در انتها چیزی جز بازیچه شدن، زیر دست بودن، متضرر شدن برایتان ندارد. اگر میخواهید در کاری ورود کنید یا خودتان باید اون کسی باشه فضا رو بصورت عقلانی با داده و آمار حداقل مقدماتش رو بررسی و تحلیل کرده یا باید طرف مقابل رو حسابی سوال پیچ کنید و از زیر و روی کار سر در بیاورید. در غیر این صورت پروژه شما با شکست مواجه می شود.

چندی پیش یک دوست که دیگر بسختی میتوانم به او بگویم دوست و در بهترین حالت دوستی من و او دوستی با خاله خرسه هست، با من تماس گرفت و سوالی داشت سپس گفت تو سوالی نداری از من، گفتم نه، اصرار کرد و داستانی از خودش برای بنده تعریف کرد. 

ماهم دنبال فرصتی بودیم که به ظاهر در این داستان ایشون در آن فرصت قرار داشت، خلاصه فرصت شغلی به ظاهر برای ما فراهم شده بود باید میرفتیم مصاحبه که بعد از هزینه زمان و پول و طی مسافت کاشان تهران و اولین مواجه ام با ایشان متوجه شدم داستان بو میدهد. 

خلاصه حسابی اسیر و ابیر این گروه های هرمی شده بودم، پس از کلی این طرف و اون طرف رفتن، حدود 3 تا 4 ساعت تیلیت کردن مغز ما، مجبور شدم با هاشون دعوا کنم. نه اینکه منطق نداشته باشم که اگه داشتم اینهمه راه نمی فتم تهران! نه، بلکه بخاطر اینکه حرف حساب حالیشون نبود و من توی این 1 ساعت آخر میگفتم هرچی میخواد باشه کارتون، من نیازی به کارتون ندارم.

طرف میگفت باشه، چون اطلاعی از کار ما نداری نمی خوای قبول کنی، بذار برات تعریف کنم ماجرا از چه قرار هست بعدش تصمیم بگیر، حالا آقا چقدر زمان میخواست برای پرزنت کارش؟ 5 روز. 5 روز ارسطو رو هم یکجا گیر بیاری مغزش رو تیلیت کنی، آخرش افسار میندازه دور گردنش و میگه سوار شو!

هیچی دیگه، طرف میگفت تو حالیت نیست، من میخوام خوش بختت کنم، منم میگفت به توچه برو میخوام برم استراحت کنم. از او اصرار از ما انکار تا اینکه وسط خیابون اسنپ همیشه در صحنه را گرفتیم و رفتیم سمت خوابگاه. خلاصه از دست فیزیکیشون راحت شدم، اما یخرده دیگه مونده تا از دست پیام هاشون راحت بشم. 

اللهم سَلِّم و تَمِّم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۱۰
محمد امین گلستان فرد

شرکت هرمی

نارفیق

نظرات  (۲)

این هرمی ۶ا کلا کارشون مخ تلیت کردنه تا گیر بیوفتی /=

سر ما هم داشت پیش میومد...

پاسخ:
بد پیله هستن
۱۰ تیر ۰۰ ، ۲۲:۴۸ صابر اکبری خضری

از دست فیزیکشون راحت شدیم، از دست شیمی شون هم راحت بشیم تمومه

پاسخ:
ان شالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی