حافظه من

در اینجا به آنچه که فکر میکنم، از آنچه که میخوانم و همچنین تجربیاتم مینویسم.

حافظه من

در اینجا به آنچه که فکر میکنم، از آنچه که میخوانم و همچنین تجربیاتم مینویسم.

الله بهترین بهترین هاست که از آن بهتر نیست. الله رحمن الرحیم است، راه گشاست و راه حل بسیار دارد.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد امین گلستان فرد» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 


مدرسه 1

 

دیر به فکر تدریس افتادم و در واقعیت خودم رو در حد تدریس نمی دانستم. از این خود باوری و دیگر احمق پندای طورا که میگن. از دوستان هم که سوال کرده بودم گفته بودن از فکرش بیا بیرون چون دیر اقدام کردی و از سال قبلش معلماهاشون رو بستن. 
اواخر شهریور بود که هول هولی رفتم مدرسه ی علامه حلی و با پسر آقای رسول زاده برای تدریس سواد رسانه ای صحبت کردم. ایشان هم یک نگاهی آرامی که صندلی و زمین و اطراف انداخت و دستی لای ریش های کوتاهشون بردند و گفتند: «مطالعات اجتماعی می تونید تدریس کنید؟». منم که تجربه ی هیچ تدریسی رو نداشتم همین رو غنیمت شمردم و گفتم بله بله که میتوانم تدریس کنم، یکی از علایقم تاریخ است و کلی تاریخ خوانده ام و مباحث اجتماعی هم که سطح پایین تر مطالب فرهنگی و جامعه شناسی است که ما خوانده ایم، اینا که چیزی نیست. ایشان قبول نمودند و ما بدون امضای هیچ قرار دادی، قرار بر تدریس گذاشتیم.

شب تدریس کلی درس های هفتم، هشتم و نهم را زیر و رو کردم و دیدم چیزی ندارد که! خودم هم چندتا مطلب از قبل و بعد و تکمله مباحث آماده کردم و رفتم سر کلاس.

شروع کردم برای هرکلاس مطالب را توضیح دادن. این بندگان خدا فقط شده بودند چشم و صداشون در نمی آمد. با خودم میگفتم عجب تدریسی عجب دانش آموزانی. اگر معلم پر سر کلاس حاضر شود دانش آموز هم قدر می داند و شری نمیکند و استفاده می برد. 

جلسه ی بعد که اندکی یخ دانش آموزان باز شد بالاتفاق گفتند: آقا ما از جلسه ی گذشته چیزی نفهمیدیم. آنجا دوزاری ما افتاد که اینا از بس که نمی فهمیدن ساکت بودند و ما چه مهمل گویی کرده ایم...
[ادامه دارد]
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۰ ، ۱۵:۱۶
محمد امین گلستان فرد

عرض سلام و ادب خدمت شما بازدید کنندگان عزیز

یک متنی نوشتم در نقد فیلم بازی مرکب، که باذکر منبعی که منتشر شده است اینجا بارگذاری میکنم.
مجله فرهنگی، علمی، هنری مجال 
آدرس اینستاگرامی: majal.mag

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بازی مرکب سریال کره‌ای است که این روزها دومینو وار میان مردم مشهورتر می‌شود و بینندگان بیشتری را به خود فرا می‌خواند. در این مقاله کوتاه قصددارم از نظر محتوایی این فیلم را نقد کنم و نظر خودم را برایتان بیان کنم.

فیلم بازی مرکب متعلق به کره جنوبی؛ یکی از غول‌های سرمایه‌داری شرق است.  درنظام سرمایه داری جامعه تقسیم به یک بخش کوچک سرمایه‌دار و یک بخش بزرگ کارگر؛کارمند و کسب و کارهای خرد می‌شود. در جهان سرمایه‌داری ارزش‌های انسانی به مادیات تقلیل داده می‌شود و اساسا می‌توان گفت به گونه‌ای انسانیت و حریت انسان ذبح می‌شود. به دلیل آنکه انسان‌ها خواسته یا ناخواسته تحت فشار شدید اقتصادی واقع می‌شوند وباید به سختی کارکنند وگرنه در تامین نیازهای ضروری دچار مشکل می‌شوند و یا باید به حداقل‌ها کفایت کنند. اقشار کم درآمد یا تمام زندگی‌شان کار می‌شود یا کار و ساختن با محرومیت‌ها. این شدت از کار و محرومیت، توان پرداختن به مباحث انسانی و رشد فضایل و کرامات حقیقی مطابق با فطرت را از جامعه می‌گیرد.

در بهترین حالت می‌توان فیلم بازی مرکب را یک اعتراض علیه نظام سرمایه‌داری خواند. استخراج نکته‌ای آموزنده یا راه‌حلی برای برون رفتن از ظلم نظام سرمایه‌داری از این فیلم به سختی ممکن است.

بنظر می‌رسد فیلم می‌خواسته است زندگی در جامعه سرمایه‌داری را به بازی‌مرکب تشبیه کند. این فیلم به روشنی و با خشونت بالا این چنین نشان می‌دهد که انسان‌ها هنگامی که در برآورده ساختن نیازهای مادی و حیاتی خود در مضیقه واقع می‌شوند؛ با غرایز خود رفتار می‌کنند و می‌توانند درنده‌خو و حیوان صفت شوند. در بیان این نکته همه‌ی نقش‌های جامعه را نشان می‌دهد؛ فرقی نمی‌کند طرف کارگر باشد یا تحصیل کرده، پیر باشد یا جوان، زن باشد یا مرد، همه به فکر زنده ماندن و برآورده ساختن نیازهای حیاتی و اساسی خود هستند. اما این افراد معمولی (شهروند) تنها می‌توانند به خودشان آسیب بزنند و توان و امکان آسیب زدن به سرمایه‌داران و نظام حفاظتی آنان را ندارند.

ثروتمندان و مسببان این بازی که نماد سرمایه‌داران حاکم برجامعه هستند؛ تحت قانون و قدرت نظامی حفظ می‌شوند و کسی توان آسیب رساندن به آنان را ندارد.حتی در این بین مسئولان بازی که نمادی از نظام اداری و امنیتی جامعه هستند دچار فساد شده‌اند و کالاهای موجود در بازی مرکب (اعضای بدن مردگان) را قاچاق می‌کنند.

فیلم یک بن بست، خفقان و ناتوانی را برای اصلاح نظام سرمایه‌داری و درنده‌خویی افراد این جامعه و کم رنگ شدن فضایل اخلایقی ترسیم می‌کند.

مطالبی که بیان شد تنها مربوط به فصل اول فیلم بازی مرکب است، زیرا گفته می‌شود فصل دومی هم دارد. اما تا اینجا لازم به ذکر است که نظام سرمایه‌داری بطور مداوم در حال آرزو و حسرت فروشی به مردم است و مردمی که تحت تاثیر واقع شده‌اند مداوم درحال دویدن به دنبال آرزوها و نیازهای کاذب پایان نیافتنی هستند. از طرف دیگر مقروض سازی مردم توسط بانک‌ها قدم دوم نظام سرمایه‌داری برای برده‌ سازی و برده‌داری نوین است. در این بین افرادی هستند که با چشمان حسرت‌بار و نیازهای بی‌پایان وام‌های سنگین گرفته‌اند و با بدبیاری و البته دوراندیش نبودن؛ درآمدی که رویش حساب کرده‌اند را از دست می‌دهند و همه‌ی داشته‌ها و نداشته‌هایشان توسط بانک‌ها گرفته می‌شود. همانطور که در فیلم مشاهده شد فرد نقش یک فیلم و همچنان آن فرد تحصیل کرده، هر دو بدهی بزرگ بانکی داشتند.

از نظر این جانب انسان‌های قانع با زندگی آرام و ساده خودشان؛ آرامش و خوشبختی را تجربه می‌کنند و هر روز؛ سر و صداها و تبلیغات زندگی لاکچری را مسخره می‌کنند و حریت و آزادگی خودشان را جشن می‌گیرند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۰ ، ۱۵:۰۴
محمد امین گلستان فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

"آدم اگر در اجتماع نباشد میپوسد. ما که کارمون با کتاب و لپ تاپ هست و میتونیم درس و مرس هامون رو در خونه بخونیم و پژوهش هامون رو همونجا انجام بدیم و چندتا وبینار هم از پشت اسکای روم شرکت کنیم، بعد از یک مدت دچار افسردگی میشویم، احساس پوچی و بی ارزشی و تنهایی میکنیم".

کتابخانه ها بسته است، روضه ها تعطیل است، از دانشگاه تبعیدیم، گویا زیست بوم ما را شخم زده اند و چیزی برایمان نگذاشته اند.

از فردا تا بعد امتحانات ان شالله قصد دارم بدنبال دوستان فرهیخته ام بروم و برنامه هایی حول مباحث علوم انسانی، مخصوصا تاریخ تعریف کنیم و ان شالله که جمعی شکل بگیرد.

سه چهارتا دیدار هم با دوستانی که خیلی وقت هست ندیدمشان تازه کنم، آقای محسن صفایی فر عزیز، آقای محمد مهدی نعیمی ، آقا سعید رجب زاده و دوست عزیزم مهدی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۴
محمد امین گلستان فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روز گذشته یعنی در 27خرداد 1400، یک روز قبل از انتخابات، اقای جلیلی از انتخابات انصراف دادند. ستاد ایشان تصویر زیر را منتشر کرد که نقد و حواشی نقدم را در این نوشته بیان میکنم.

همانطور که این تصویر را می بینید میتوانید آن را یک نشانه شناسی ابتدایی بکنید. عکس دکتر جلیلی در حال قنوت با ماسک که یک فیلتر قرمز رنگ نیز دارد و جمله ای با چنین کیفیتی که قابل مشاهده است بعلاوه لینک پیج ایشان. 

ستاد ایشان این عکس را بخاطر انصراف ایشان منتشر کرده بود و بنده با دانستن این موضوع این عکس را دیدم. با خواندن متن به یاد بخشی از دعای عهد و حدیثی افتادم. از دعای عهد یا این جمله افتادم که از خدا میخواهیم امام زمان ظهور کند و امر الهی در زمین اجرا شود و حرام های خدا که حلال شده است و حلالهای خدا که حرام شده است به جای خودشان بازگردد. و از احادیث یاد این افتادم که امر اصلاح جز امام معصوم مقدر نمیشود و ما در مقام ادعای چنین امری نیستیم و بلکه در مقام طلب هستیم و با آگاهی از این موضوع که ما ضعیف هستیم و تا توفیق و مدد الهی نباشد ما هدایت نمیشویم و توان انجام چنین اوامری را نداریم. 

در جواب به این استوری نوشتم: «چرا اقایان چیزی فراتر از توانشان ادعا میکنند؟ ادعا و عمل به این جملات جز در توان معصوم نیست.»

سپس یکی از اعضای ستاد ایشان در پیامی خیلی مودبانه توضیح داد که این جمله را ایشان باذکر منبع که نهج البلاغه بوده است در مناظره بیان کرده است.

تا اینجای کار من متوجه شدم که آقای جلیلی خیلی درست و با احتیاط عمل کرده است و این روابط عمومی ستاد ایشان هست که کار را درست انجام نداده است.

همان طور که میدانید وظیفه روابط عمومی آن است که پیامهایی را که تولید میکند در ساده ترین شکل ممکن، بالاترین میزان رسایی را داشته باشد و زمینه های ابهام و سوء برداشت به حداقل خودش بررسد.

کلمات پیوسته در محیطی که زاییده میشوند حاوی معانی هستند که با توجه به پیشنه ی خواننده یا شنونده برداشت های متفاوتی را خواهند داشت. در نتیجه افرادی که مناظره ی سوم آقای جلیلی را دیده بودند و مطالبی را که من میدانستم را نمیدانستند در مواجه با این تصویر به سوء برداشت کمتری دچار شده اند. 

بهتر بود ستاد محترم ایشان در زیر جلمه ای درون متن قید میکردند نهج البلاغه، دعای چندم. یا به شیوه های دیگری این مطلب را میرساندند که این متن در مناظره با چه فضایی گفته شده است تا چنین برداشت نشود که آقایان ادعایی میکنند که در توان انسان های معمولی نیست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۴۱
محمد امین گلستان فرد

‌‌بسم الله الرحمن الرحیم

 

«سیاست‌های فرهنگی دولت را نسبت به مسئله زنان، می‌توان در چارچوب کلی غرب‌گرایی بررسی کرد.‌ آزادی و مشارکت اجتماعی زنان از آرمان های اعلام شده‌ی بخشی از جریان روشنفکری دوره‌ی مشروطه بود و روندهای اجتماعی-اقتصادی جامعه ایران نیز به گونه‌ای شکل گرفته بود که دولت می‌توانست مسئله آزادی زنان را با رفع حجاب از زنان پیوند بزند و آن را در قالب خواست عمومی دنبال کند.» (آشنا حسام الدین، 1396: 230)

از اینکه نامزد ریاست جمهوری سال 1400 در سومین خط از پاسخش به سوال اقتصادی خبرنگار، از حجاب اجباری سخن می‌گوید نباید تعجب کرد. جریان‌های سیاسی از لپ لپ بیرون نیامده‌اند، بلکه پیشینه و عقبه‌ای دارند.

از زمان روشنفکران دوران مشروطه تنور تقلید ظاهربینانه از غرب روشن شده است و تا کی ادامه خواهد داشت الله اعلم. تفکری که می‌خواست و می‌خواهد با عوض کردن کلاه و لباس و پوشش مردم؛ تحولی در عقب ماندگی چندصدساله‌اش ایجاد کند. به قول بعضی از منتقدیم آن زمان آنچه نیاز به تغییر دارد کلاه نیست بلکه زیر کلاه است.

در اواخر حکومت صفوی ما با سیلی سخت روس از خواب غفلت بیدار شدیم و متوجه شدیم در جهانی هستیم که نسبتی با آن نداریم، آدم‌هایش جور دیگری می‌اندیشند، سیاستمدارانش جور دیگری نقشه می‌کشند و سربازان با ابزارهای دیگری می‌جنگند. از این زمان بود که به خودآمدیم و متوجه شدیم کجا ایستاده‌ایم اما از همان زمان مسئله‌ی اصلیمان شروع شد. چگونه در چنین موقعیتی باید دوام بیاوریم؟ چگونه باید همتراز دیگر کشورها شویم؟ چگونه مورد تهاجم همسایگان شمال و غرب و جنوب واقع نشویم؟ چگونه حرفی برای گفتن داشته باشیم؟ چگونه مانند دیگر ممالک پیشرفت‌های علمی، اقتصادی و به تبع آن رفاه زیستی و اجتماعی داشته باشیم؟ چگونه چگونه های فراوانی برای مطرح شده است.

جریان‌های متفاوتی وارد میدان شده‌اند و به دنبال حل مسئله و مشکل بوده‌اند. یکی از این جریان‌ها، روشنفکران هستند. روشنفکرانی که صلاح و آبادنی کشور را تنها وارد کردن تکنیک غربی، می‌دانستند. آنان متوجه نبودند که اندیشه‌ای در آنجا تغییر یافته است که ماحصلش شده است چنین و چنان. چنین دیدگاهی ظاهرگرایانه فکر می‌کرد با وارد کردن تکنولوژی، سیستم‌های اداری، آموزشی، مهندسی و ... غربی، خودش را به آن سطح از پیشرفت تمدنی برساند، فارغ از آنکه نه تنها نتیجه‌ای نخواهد گرفت بلکه هویت خودش را هم گم خواهد کرد. تبدیل خواهد شد به موجودی بی‌ریشه و بی‌هویت، بادی به هرجهت. از اینجا مانده از آنجا رانده، وابسته و به دنبال صدقه سری دیگران.

......

ما امید داریم که انقلاب اسلامی با پرورش فرهنگ مقاومت و متحد و منسجم کردن مسئولان و برچیدن فساد از دستگاه‌های کشور، شرایط را برای مردم مسلمان و شیعه کشور مساعد نماید و از فشارهای دشمنان اسلام و مسلمین بکاهد تا تمام ذکر و فکر مردم معیشت نبوده باشد و ان‌شالله بتوانند عبادت الله نمایند و خودشان را برای ظهور حضرت حجت آماده نمایند. در دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ حضرت علی بن الحسین علیه السلام بیان میکنند:

8. فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی‏ مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً

9. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک

10. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی‌یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی‌ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ

8. پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من بده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.
9. و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.
10. ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.

 

 

  1. (حسام الدین آشنا. از سیاست تا فرهنگ سیاست‌های فرهنگی دولت در ایران(1320-1304). تهران: سروش، 1396)

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۵۲
محمد امین گلستان فرد