پویایی اجتماعی جامعه سنتی ایران و فراروایت استبدادزدگی
این متن ابتدا در سایت icdt (مجمع ایرانیان دفاع از حقیقت) منتشر شده است.
مقدمه
شمار قابل توجهی از پژوهشگران ایرانی چون احمداشرف، احمد سیف، فرهاد نعمانی، همایون کاتوزیان، عباس ولی، هوشنگ ماهرویان، سریع القلم، نراقی، رضاقلی، حسن قاضی مرادی و دیگران به تشریح ویژگیهای جامعهی ایرانی و نیز مسئله استبداد و ساختار سیاسی و اقتصاد و نظام قبیلگی و تاثیرات آن بر جامعه استبداد زده ایرانی پرداختهاند. این دیدگاه معتقد است که ساختار استبداد تاریخی در ایران تاثیر مستقیمی در جامعه ایرانی دارد و به بازتولید استبداد ایرانی، اقتدارگرایی ایرانی، خودمحوری کمک میکند که از عوامل صنعتی نشدن ایران و عقب افتادگی از مسائل غرب نیز میباشند (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 208).
بخش قابل توجهی از آثار مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران ضمن پذیرش نظریه استبداد شرقی، استبداد را ویژگی جامعهی ایرانی خواندهاند و معتقدند در طول تاریخ ایران همواره سایهی استبداد در همهی حوزههای اجتماعی جامعهی ایرانی گسترده بوده است. این گفتمان را که میتوان گفتمان استبداد زدگی یاد کرد؛ معتقد است، استبداد مطلقه و قدرت خودکامه در جامعهی ایرانی مانع شکلگیری نهادهای مدنی و صنفی شده است که این موجب عدم پویایی جامعه گردیده است. (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 207)
بنظر میرسد گفتمان استبداد زدگی، واقعیتها و تجربههای تاریخی جامعهی ایرانی را نادیده گرفته و تنها با تکیه به فراروایت به بررسی جامعه ایرانی و ارائه نظریههای عام و کلیت انگارانه تاریخی پرداخته است. (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 209)
متفکران و دستهبندی جوامع آسیایی در ملتهای استبدادی
فراروایت استبداد شرقی توسط متفکران حوزه علوم سیاسی ساخته شده است. آنان در تقسیم بندی جهان و سامان سیاسی و اجتماعی ملل، جوامع آسیایی را حائز ویژگی خاص “قدرت استبدادی” خواندهاند. منتسکیو در آثار خود مفهوم استبداد جوامع شرقی را پایهگذاری کرد. وی استبداد شرقی را منتج از دو عامل طبیعی یعنی دشتهای وسیع و عدم اعتدال آب و هوایی میداند (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 209).
سپس مارکس و انگلس با نگرش ماتریالیسم تاریخی به شرق توجه کردند و به نظر انگلس علت نبود مالکیت خصوصی در شرق آب و هوای و طبیعت خاک و بافت صحرایی و کم آب منطقه است که باعث شده است آبیاری مصنوعی در این مناطق شرط اول کشاورزی و به نوعی شرط اول قدرت باشد (آبراهامیان، 1387، ص 7).
ویتفوگل با وام داری از مباحث مارکس و انگلس مباحث «دولتهای آبی» را مطرح میکند. ویتفوگل در نظریه دولتهای آبی معتقد است که حکومت بعلت اختیاری که در نظارت و سلطه بر امور حیاتی جامعه دارد قادر به کسب “قدرت مطلقه” است و نیرویی برتر از جامعه میشود (آبراهامیان، 1387، ص 11).
رویکردهای نظری درباب استبداد ایرانی
در تحلیل تاریخ ایران برخی با استفاده از نظریه استبداد شرقی منتسکیو و ویتفوگل و برخی با استفاده از نظریه شیوهی تولید آسیایی مارکس، به تحلیل تحولات سیاسی ایران به منزله یک ساحت شرقی پرداختهاند(نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 211).
کم آبی جغرافیای ایران مهمترین عنصری است که برای پیدایش نوع خاص استبداد آسیایی یا شرقی بدان استناد میشود. احمد اشرف با تحلیل ویتفوگلی تاکید برنقش آب در ساختار دولتهای ایرانی دارد. از دیگر اندیشمندان گفتمان استبداد زدگی کاتوزیان است که بیان میکند شاهان مطلقه صاحب همه چیز از جمله جان و مال مردم یا رعایا بودهاند و هیچ قانون نوشته یا نانوشتهای برای محدود کردنشان وجود نداشته است. برخی دیگر از اندیشمندان با تکیه بر عوامل تاریخی، محیطی و طبیعی به توضیح استبداد ایرانی و تاثیر آن بر جامعهی ایرانی و عدم شکوفایی استعدادها و تواناییهای فردی و کاهش روحیهی مشارکتی و جمعگرایی ایرانیان پرداختهاند. «استبداد» فصل مشترک تمام این نظریهها است و اندیشمندان این حوزه آن را عنصری جدایی ناپذیر از فرهنگ و جامعه ایرانی میدانند (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 212).
تاریخ فرهنگ و جامعهی ایران با نظریه استبداد شرقی مخالفت میکند
پس از بررسی و مرور گفتمان استبداد شرقی و نظریات اندیشمندان آن ناظر به شرق و ایران در این بخش با استناد بر منابع تاریخی و اسنادی و همچنین اثر “فرهنگ یاریگری” دکتر مرتضی فرهادی ماحصل 25 سال مشاهده و زندگی و تعامل ایشان در میان عشایر و روستاییان نشان داده خواهد شد که فرهنگ و جامعه ایرانی استبدادی و استبداد زده نیست.
شواهد تاریخی نشان میدهد که نهادهای واسطهای و صنفی در ایران دارای هویت نسبتا مستقل و بدون پیوستگی عمیق با نظامهای سیاسی بودهاند. راجر سیوری انگلیسی پرفسور دانشگاه تورنتو متخصص ایران شناسی، از گروههای فتوت بعنوان نهادهای محلی دموکراتیک در جامعه ایرانی نام میبرد. گروههای فتوت را صنفهای تجار، صنعتگران و تشکیلات اجتماعی-مذهبی تشکیل میدادند. آیین فتوت در تاریخ ایرانیان دارای ابعاد اجتماعی بوده و آثار حضور آن در زندگی روزمره مردم ملموس بوده است. (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 213 و 214)
استقلال نسبی بازار از دیگر دلایل رد نظریه استبداد شرقی برای ایران است. بازاریان سازوکار جمعی و مستقل از دولت تشکیل داده و با برگزیدن فرد یا افرادی امور بازار را مدیریت میکردند. امور بازاریان با مشارکت خودشان و نظام مشارکتی مستقل شان رتق و فتق میشده است. دوگوبینو، پولاک و اوژن اوبن بر استقلال بازار از حکومت و نظام مشارکتیشان اشاره کردهاند.
پولاک: صاحبان پیشهای معین یک بازار یا راسته را به خود تخصیص میدهند که به نام آنها نامیده میشود،مثل بازار کفاشان… آزادی کامل کسب وجود دارد و هیچ اجبار صنفی در کر نیست مع هذا استادان هر پیشهای رئیسی برای خود برمیگزینند که موسوم است به «باشی» که وی حافظ منافع عمومی آن صنف است (پولاک 1368، به نقل از نامدار و نظری مقدم، 1397).
نهاد کلانتر و نقش واسطهی آن بین مردم و حکومت از دیگر شواهد رد نظریه استبداد شرقی میباشد. کمپفر آلمانی نهاد کلانتر عصر صفوی را چنین توصیف کرده است:
کلانتر کارهای شهرداری را برعهده دارد و به مشکلات کار مردم شهر رسیدگی میکند و دفاع از حقوق آنان را دربرابر حاکم به عهده دارد و مثلا در محاکم یا هنگامی که تحمیل زیاد به اهالی بشود او اقدام میکند. او میکوشد که زحمات و کارهای مشکل به صورت یک نواخت بین همهی مالیات دهندگان تقسیم شود و به بعضیها اجحاف نشود. از آن گذشته کلانتر میکوشد که عوارض و مالیاتها را وصول کند(کمپفر 1363، به نقل از نامدار و نظری مقدم، 1397).
شواهد نشان میدهد نهادهای میانی مانع تحمیل فشار زیادی برمردم از جانب حکومت میشدهاند.
در برخی از ادوار حکومت چارهای جز استفاده از آراء نخبگان و اصناف و بازاریان و علما نداشتهاست و نمیتوانسته است همهی خواستههای خودش را به جامعه تحمیل کند.
شواهد بسیاری وجود دارد که قدرت روحانیون را در ایران بیشتر از شاهان میدانند. بطور نمونه؛ بنجامین در باب جایگاه حاج ملاعلی کنی در دروه ناصرالدین شاه قاجار مینویسد: «یک اشاره از طرف او کافی است که شاه را از تخت سلطنت به زیر آورد و هر فرمان و دستوری که درباره خارجیان و غیر مسلمانان ایران صادر کند فورا از طرف مردم اجرا میگردد» (بنجامین 1363 به نقل از نامدار و نظری مقدم، 1397). شواهد تاریخی دیگر چون نهضت تنباکو در دوره قاجار ایران و فتاوی علما و مجتهدین در جریان جنگ ایران و روسیه، بیانگر قدرت روحانیت در جامعه ایرانی است.
سنت بست نشینی که ریشه در مذهب شیعی و حاکی بر محدویت قدرت شاه و نظام سیاسی در جامعه ایرانی است. افرادی که در حرم قم یا عبدالعظیم متحصن میشدهاند از هرنوع تعرضی معصون بودهاند و هروقت از بست خارج شوند ماموران میتوانند او را دستگیر کنند. این سنت نشان میدهد که شاه در ایران قدرت مطلق و فعال مایشاء نبوده است و مذهب به نحوی اختیارات او را محدود میکرده است. از سنتهای عزادای در ایام محرم این بوده است که عزاداران در حین یا پایان عزاداری از نهاد قدرت تقاضای آزادی زندانیان را میکردهاند و حاکمان با توجه به تقدس و اهمیت ماه عزا یا اصرار مردم در برابر خواست مردم تسلیم این خواسته عمومی میشدهاند. این شواهد حکایتگر نقش تعیین کننده و مرکزی دین در فرهنگ ایرانیان دارد (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 219).
از دیگر دلایل برای اثبات عدم پیوستگی نهاد سیاست و جامعه و عدم تمرکزگرایی، استقلال گروهها و طبقات اجتماعی در طول تاریخ ایران میباشد. قدرت ایلات و رهبران محلی چنان است که رضاشاه برای تشکیل دولت ملت مدرن دست به تضعیف ایلات میزند. همچنین ویلم فلور که تاریخ قاجاریه را مورد کاوی و بررسی قرار داده است معتقد است شهرهای مختلف و اقشار و نیروهای اجتماعی همچون ایلات، اصناف و جوامع روستایی از میزانی خودمختاری در جامعهی ایران برخوردار بودهاند و وجود اقوام و ایلات متعدد و پراکنده در کشور مانع شکلگیری قدرت متمرکز میشده است.
یاریگری از ویژگیهای جامعه سنتی ایران است. یاریگری فرهنگی است که افراد کوششهایشان همسو میشود برای دستیابی به هدف یا اهدافی معین که تحقق آن بصورت فردی سخت و کماثر بوده، ضمن آنکه آن فعالیت بهینه نیست (فرهادی، 1376، ص 2).
از دیگر فواید فرهنگ یاریگری میتوان به، گریز از تنهایی، خستگی و دلزدگی ناشی از کار فردی و یکنواخت، دستیابی به احساس امنیت حاصل از پذیرش در گروه، تحکم روابط دوستی، همسایگی، خویشاوندی و درنهایت دلپذیرکردن سختیها و مشکلات زندگی، اشاره کرد)فرهادی، 1376، ص 6(. همانطور که از مشاهدات و مردنگاری دکتر مرتضی فرهادی برمیآید مردم در بین خودشان نهادی به نام یاریگری ایجاد کردهاند و امور را در بین خودشان سامان میدهند و چندان وابسته به امر حکومت متمرکز قدرتمندی برای رتق و فتق امور نبودهاند. و این نوعی تکامل و بالندگی فرهنگ و جامعه سنتی ایرانی را میرساند و برخلاف استدلالهای غلط استبدادزدگی مبتنی بر جامعهای عقب مانده یا بیگانگی ایرانیان از روحیهی همکاری جمعی است.
نتیجه گیری
دایره نفوذ وتاثیر دولت و استبداد مدرن در مقایسه با نظامهای سیاسی پیشامدرن در ایران بسیار متفاوت است. حوزهی تاثیرگذاری دولت مدرن بسیار وسیع است. به گونهای که حتی گاه خصوصی ترین حوزههای حیات اجتماعی را نیز تحت الشعاع خویش قرار می دهد. اما دایرهی نفوذ نظامهای سیاسی پیشامدرن در ایران بسیار محدود بوده است. به طور مثال نهاد آموزش و نهاد اقتصاد در ایران کاملا مستقل از دولت بوده است. بنابراین میتوان انتظار داشت در ایران مسیر جامعه و مسیر نظامهای سیاسی یکی نبوده باشد. برپایهی اسناد و شواهد تاریخی میتوان گفت در گذشته هرچقدر حکومتها استبدادی بودهاند قادر نبودهاند در همهی شئون اجتماعی و فردی دخالت کنند و تاثیر گذار باشند (نامدار و نظری مقدم، 1397، ص 225).
نظریاتی تحت گفتمان استبدادزدگی وجود دارد که علل عقب ماندگی جوامع شرقی و بطبع ایران را از جوامع غربی، روح و کنه استبداد در این جوامع و فرهنگشان میداند. اما این نظرات بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت و اسناد تاریخی باشد متکی بر فراروایت استبدادزدگی و نگاهی دور به فرهنگ و جامعه این منقطه بویژه ایران است. بانگاهی عملی و مردم نگارانه و همچنین بررسی اسناد تاریخی و سفرنامهها و آثار ایرانشناسان متوجه نهادهای قدرتمند مدنی و اجتماعی در دوران حکومتهای شاهی در ایران میشویم. فرهنگ غنی، نهاد ساز و قدرتمندی چون یاریگری، گروههای فتوت، نهاد مذهبی و روحانیت و همچنین استقلال و قدرت ایلات و رهبران محلی نشاندهندی پویایی اجتماعی، همکاری و تعاون و همچنین مقاومت و ایجاد محدودیت برای قدرت مرکزی است که بیانکنندهی عدم سلطه مطلق حکومتهای استبدادی در ایران است.
آبراهامیان، یرواند. (1387). استبداد شرقی: بررسی ایران عهد قاجار. پردیس دانش و شیرازه. ۱ – ۵۵.
فرهادی، مرتضی. (1376). فرهنگ یاریگری در ایران (در آمدی به مردم شناسی و جامعه شناسی و جامعه شناسی تعاون). تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
نامدار، مظفر، و نظری مقدم، جواد. (1397). اعتبار سنجی نظریه ی «استبداد شرقی» در فهم تحولات اجتماعی ایران. ۱۸(۱۲)، ۲۰۷ – ۲۳۰.