روزمره (۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
شاید بگی: خب روزمره با خاطرات چه توفیری داره؟
در جواب باید بگم: قصد دارم در این بخش مطالبی رو بنویسم که روزمرههست شاید چندان خاطره ساز نباشد، اما خاطرات مطالبی هست که بصورت مشخصتر و سختری تاثیر در آینده بنده و شما و بقیه داره. مثلا احوال انتخاباتی اکنون. آقای رئیسی، رئیس جمهور بشه در دور اول متفاوت هست از اینکه آقای همتی رئیس جمهور بشه و کشور رو حداقل ۴ سال دیگه به سبک آقای روحانی به ته دره ببره.
بیخیال، این موقع شب حس این مباحث نیست.
میخواستم بگم ورزش از نون شب برای من واجبتره. الحمدلله چند وقتی هست دوباره خداوند همتی عنایت کرده و کلاس رزمی رو شروع کردم.
"ماشالله شکممان آمده جلوی بینیمان و نفسمان در دقایق ابتدای ریاضت به اهن و اوهون میفتد.
نیت کردهایم انشالله توفیقی شود فردا دکتر عزتالله عاصمی را زیارت کنیم _وی از اطبا خوراک میباشد_ بلکه دوفشاره کنیم و پدر اضافات شکم را درآوریم."
راستش از بس همت شد و کمی لاغر شدم و میان کار خودم کم همتی کردم یا شرایط جوری رقم خورد که رژیمم باشکست مواجه شد و دوباره شکم برگشت جای اول یا در مواقعی پیشروی هم کرد، خسته شدم.
آخرین دفعه ۸ ماه پیش بود که بسی دلربا و دختر کشه شدهبودیم که بلهی حاج خانم رو گرفتن همانا و سرسفرههای خانوادهها تعارف بخور بخور همانا.
البته توی این دوران یکی از تفریحات دلچسب بیرون رفتن و پیتزا خوردن با یار میباشد. کباب و جوجه نهها، فقط پیتزا و این چیزمیزا.
هیچی دیگه بعد ۸ماه کت و شلواریی که برای عروسیمون خریدیم اندازه نیست، ماهم که توکرونا افتاد داستانامون بیش از مراسم عقد اقدامی نکردیم.
حالا باس برای عروسی، خودمون رو اندازه لباس تک سایز کنیم.
پ ن: شماهم بگو از داستانهای رژیم و موفقیت یا شکستت.
ما رو ی پند و راهنمایی مهمون کن.